چرا وارد این بازار شدیم؟ هدف بزرگمون چیه؟ آیا یه ردپاست که میخوایم توی تاریخ بجا بذاریم؟ یا اینکه میخوایم سطح زندگی رو به یه نحوی بالاتر ببریم؟
کنجکاوی شخصی من از نوجوونی، این بود که چرا جنس صدای آهنگهای ایرانی با خارجی ها فرق داره؟ چرا نمونه های خارجی، حتی اونهایی که واسه پارتی ساخته شدن، خیلی فضادارتر از آهنگهای پاپ ایرانی هستن؟ آهنگای ایرانی، مخصوصا توی ژانر پاپ، انگار توی گوش بودن و گوش رو اذیت میکردن. از همون موقع بود که به تونالیته، ترکیب و جنس صدا، فضاسازی و استیجینگ علاقمند شدم و اینهارو توی هر آهنگی که گوش میکردم جستجو میکردم. درواقع، بدون اینکه بدونم، علاقمند به میکس و مسترینگ شده بودم. سوال من اون زمان این بود که چرا آهنگ های ایرانی مسترینگ خوبی ندارن، و چطور میشه مسترینگشون رو ارتقا داد؟
سالها پیشتر ازینکه وارد حوزه آکوستیک بشم، دنبال پیدا کردن جواب این سوال بودم. وقتی از حوزه الکتروآکوستیک و طراحی سیستم صوتی اومدم به حوزه آکوستیک، فهمیدم که به این جواب نزدیکتر شدم. بخشی از علت بدوی موندن میکس و مسترینگ توی موسیقی ایران به علت مغفول بودن آکوستیک توی استودیوهای ایرانی بود. مهندس میکسی که پشت میز بود اصلا مرجع درستی از صدا نداشت، و چون مرجع نداشت، نمیتونست تصویر درستی از صدای خوب و گوش نواز هم بسازه. در نتیجه نمیدونست باید صدا رو به چه جهتی کنترل کنه و به چه مقصدی برسوندش. وهمه اینها بخاطر آکوستیک نادرست بود! درسته علم آکوستیک خیلی زود، حدود پنجاه سال پیش به ایران اومد، اما با مهاجرت پدران علم آکوستیک ایران ازین کشور، تقریبا پرونده ش راکد موند...
هرچه بیشتر توی بازار آکوستیک توی ایران عمیق شدم، بیشتر متوجه این گپ بزرگ توی بازار شدم. با کسانی دیدار کردم که واقعا علم و تجربه خوبی توی آکوستیک داشتن، هیچکدوم علاقه ای به حوزه استودیوهای ضبط، موسیقی و پادکست و دوبلاژ نداشتند و اون رو "زیادی پر دردسر" و "با بازگشت مالی ناچیز" می دونستن. چیزی که واقعا نداشتن اما شاید، این علاقه به ارتقای میکس و مسترینگ بود، این ارادت به این بُعد کمتر شناخته شده از موسیقی. حق داشتن، پرداختن به استودیوهای خونگی در مقایسه با سالن های کنسرت یا سینماها پیچیدگی بیشتر و بودجه کمتری داشت. اما برای کسی که چشم انداز و آرزویی برای تحقق داره، تعداد بیشمار استودیوهای موسیقی مثل یه صندوقچه گنجه.
تنها دوتا ماموریت سخت جلوی راه این بازار وجود داره؛ یکی آگاه سازی در مورد حوزه آکوستیک، و تاثیرش روی موسیقی نهاییه، و یکی ساده سازی و کم خرج کردن پروسه آکوستیکه بطوری که آرتیست های جوان هم بتونن ازش بهره ببرن. این دوتا کار هرکدوم یه دریاست و انجامشون اونقدر سخته که تمامی بازیکن های بازار آکوستیک رو ازین گوشه بازار دور نگهداشته. خبر خوب اما، اینه که با دانش آکوستیک نوین بخش زیادی از ماموریت دوم انجام شده. این یعنی من با در اختیار داشتن آخرین ابزار روز میتونم راهکار های آکوستیکی ارائه بدم که کم خرج تر، موثرتر و سریعتر هستن. ماموریت دوم هم به سرعت درحال پایه ریزی هستش. بازاریابی آموزش محور رو انتخاب کردم چون خودم شخصا خیلی علاقه و اشتیاق زیادی برای آموزش دارم و همچنین کلی چیز مفید و کنجکاوانه برای به اشتراک گذاشتن.
پس چرایی من برای وارد شدن به این بازار، و آرزوی بزرگم اینه که بتونم به تقویت میکس و مسترینگ توی موسیقی ایرانی کمک کنم. برای اینکار، بجای اینکه وارد خود بازار مسترینگ بشم، از گوشه فنی قضیه وارد شدم و حس میکنم این جاییه که جای خالی بیشتری وجود داره و جای بیشتری برای درخشش من هست.